تأثیر فرمان شیطان، نشان ضعف ماست. هرگاه انسان ضعیف شد، وسوسههاى شیطان را همچون فرمان مولا مىپذیرد «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ» (نحل، ۱۰۰) و گرنه اولیاى خدا، در مرحلهاى هستند که شیطان به آنان نفوذ ندارد. «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ» (حجر، ۴۲)
إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ ( بقره ـ ۱۶۹)
همانا (شیطان)، شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مىدهد و اینکه بر خداوند چیزهایى بگویید که به آن آگاه نیستید.
این آیه دلیل روشنى است بر دشمنى سرسختانه شیطان که جز بدبختى و شقاوت انسان هدفى ندارد.
مىگوید:” او شما را فقط به انواع بدی ها و زشتی ها دستور مىدهد” (إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ).
” و نیز شما را وادار مىکند که به خدا افترا ببندید، و چیزهایى را که نمىدانید به او نسبت دهید” (وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ).
بنابراین برنامه هاى شیطانى در این سه امر خلاصه مىشود:” بدی ها” و ” زشتی ها” و ” گفتن سخنان ناروا و بى مدرک در برابر ذات پاک پروردگار”.
” فحشاء ” از ماده ” فحش ” به معنى هر کارى است که از حد اعتدال خارج گردد و صورت” فاحش” به خود بگیرد، بنابراین شامل تمامى منکرات و قبائح واضح و آشکار مىگردد، اما اینکه مىبینیم این لفظ امروز در مورد اعمال منافى عفت یا در مورد گناهانى که حد شرعى دارد به کار مىرود در واقع از قبیل استعمال لفظ ” کلى” در بعضى از مصادیق آن است.
جمله تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ ممکن است اشاره به تحریم پارهاى از غذاهاى حلال باشد، که اعراب در جاهلیت به خدا نسبت مىدادند، حتى به گفته بعضى از مفسران بزرگ رسوبات این طرز تفکر در میان جمعى از تازه مسلمانان باقى مانده بود (تفسیر المیزان جلد ۱ صفحه ۴۲۵) و یا معنى وسیع ترى دارد که نسبت دادن شریک و شبیه به خدا را نیز شامل مىشود.
به هر حال، این جمله اشاره به آن است که این گونه کارها حد اقل قول بدون علم است آن هم در برابر خداوند بزرگ و این کارى است که با هیچ منطق و عقل و خردى سازگار نمىباشد.
وسوسههاى شیطان چون هماهنگ با فطرت و ساختمان او نیست به هنگام ایجاد در قلبش، احساس تاریکى، ناراحتى و سنگینى در خود مىکند و اگر تمایلات او طورى تحریک گردد که در هنگام انجام گناه، این احساس براى او پیدا نشود بعد از انجام عمل براى او دست مىدهد، این است فرق بین الهامات شیطانى و الهامات الهى
اصولاً اگر مردم مقید باشند که هر سخنى را مىگویند متکى به یک مدرک قطعى بوده باشد، بسیارى از نابسامانی ها و بدبختی ها از جامعه بشرى بر چیده مىشود.
در واقع تمام خرافات در ادیان و مذاهب الهى از همین رهگذر به وسیله افراد بى منطق نفوذ کرده است، و قسمت مهمى از انحرافات عقیدتى و عملى به خاطر عدم رعایت همین اصل اساسى است و لذا این کار- در برابر بدی ها و زشتی ها- یک عنوان مستقل از خطوات شیطانى را در آیه فوق به خود اختصاص مىدهد.
چگونگى وسوسه شیطان
اینکه آیه مىگوید:” شیطان به شما امر مىکند که به سوى بدی ها و فحشاء بروید” مسلّماً مراد از” امر” همان وسوسههاى شیطان است، چون ما به هنگام انجام بدی ها هیچ گونه احساس امر و تحریک از بیرون وجودمان نمىکنیم و کوشش شیطان براى گمراه ساختن خود هرگز قابل لمس نیست.
همانطور که از واژه ” وسوسه” هم استفاده مىشود تأثیر شیطان در وجود انسان یک نوع تأثیر خفى و ناآگاه است که در بعضى از آیات از آن تعبیر به ” ایحاء” شده است در آیه ۱۲۱ سوره انعام مىخوانیم:” وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِمْ”:
” شیاطین به دوستان خود و کسانى که آماده پذیرش دستورات آنها هستند وحى مىکنند!
همانطورى که مىدانیم” وحى” در اصل همان صداى مخفى و مرموز و احیاناً تأثیرهاى ناآگاهانه است.
منتهى انسان به خوبى مىتواند” الهامات الهى” را از” وسوسههاى شیطانى” تشخیص دهد زیرا علامت روشنى براى تشخیص آن وجود دارد و آن اینکه: الهامات الهى چون با فطرت پاک انسان، و ساختمان جسم و روح او آشنا است، هنگامى که در قلب پیدا مىشود یک حالت انبساط و نشاط به او دست مىدهد.
در حالى که وسوسههاى شیطان چون هماهنگ با فطرت و ساختمان او نیست به هنگام ایجاد در قلبش، احساس تاریکى، ناراحتى و سنگینى در خود مىکند و اگر تمایلات او طورى تحریک گردد که در هنگام انجام گناه، این احساس براى او پیدا نشود بعد از انجام عمل براى او دست مىدهد، این است فرق بین الهامات شیطانى و الهامات الهى.
” فحشاء” از ماده” فحش” به معنى هر کارى است که از حد اعتدال خارج گردد و صورت” فاحش” به خود بگیرد، بنا بر این شامل تمامى منکرات و قبائح واضح و آشکار مىگردد
در تفسیر روح البیان آمده است که شیطان در وسوسهى خود، مراحلى را طى مىکند: ابتدا به کفر دعوت مىنماید. اگر موفق نشد، به بدعت، اگر موفق نشد، به گناهان کبیره، اگر موفق نشد به گناهان صغیره، اگر موفق نشد، به کارهاى مباح به جاى عبادات و اگر باز هم موفق نشد، به عباداتى دعوت مىکند که پایینتر است، تا شخص از مرحله بالاتر باز بماند.
فرمان شیطان، همان وسوسههاى اوست. نه آنکه از انسان سلب اختیار کند تا انسان مجبور به گناه شود.
تأثیر فرمان شیطان، نشان ضعف ماست. هرگاه انسان ضعیف شد، وسوسههاى شیطان را همچون فرمان مولا مىپذیرد «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ» (نحل، ۱۰۰) و گرنه اولیاى خدا، در مرحلهاى هستند که شیطان به آنان نفوذ ندارد. «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ» (حجر، ۴۲)
پیامهای آیه:
۱ـ نشانهى دشمنى شیطان، وسوسه براى انجام فحشا و افترا به خداوند است. «عَدُوٌّ مُبِینٌ إِنَّما یَأْمُرُکُمْ»
۲ـ شیطان، هم دستور به گناه مىدهد، هم راه توجیه آن را نشان مىدهد. فرمان به سوء و فحشا، همان دستور به گناه و فرمان افترا بستن به خدا، دستور به توجیه گناه است. «یَأْمُرُکُمْ» ، «وَ أَنْ تَقُولُوا»
۳ـ اظهار نظر درباره احکام دین و فتوى دادن بدون علم، حرام است. «أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»
۴ـ حتّى در مقام تردید و شک، نباید چیزى را به خداوند نسبت داد، تا چه رسد به مواردى که بدانیم آن حرف و سخن از خدا نیست. بنابراین باید در تفسیر قرآن و بیان احکام دقّت کرد. «وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»
آمنه اسفندیاری